داستان آموزنده غوغای سکوت

importance silence text 01 داستان آموزنده غوغای سکوت

قصه کوتاه و پندآموز غوغای سکوت

«غوغای سکوت»

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده هست. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه زیاد جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند پاداش ای دریافت نماید.

کودکان به محض این که موضوع پاداش مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.

کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از او خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، “چرا که 9؟ به هر حال، کودکی راستگو به نظر میرسد.”

بیشتر بخوانید:  داستان درباره قناعت

پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از جهت دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.

کشاورز پرسید، “چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟”پسرک پاسخ داد، “من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان سمت جنبش کردم و آن را یافتم.”

ذهن وقتی که در آسودگی باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله هست اندیشه میکند. هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آسودگی یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.

بیشتر بخوانید:  پنج داستان پند آموز

منبع